فرانسیسکو گویا نقاش و چاپگر برجسته اسپانیایی بود و به عنوان یکی از آخرین استادان قدیم نقاشی و همچنین نخستین هنرمند مدرن شناخته میشود. او کارآموزی در نقاشی را از سن ۱۴ سالگی آغاز کرد و استعدادش به سرعت شناسایی شد. نخستین بار در سال ۱۷۶۳ و سپس در سال ۱۷۶۶ آثار خود را به آکادمی سلطنتی هنرهای زیبا ارائه داد، اما هر دو بار رد شد. اما در سال ۱۷۷۱ به رم سفر کرد و مقام دوم در یک مسابقه نقاشی را کسب کرد و استخدام شد تا طرحهای قالیهای تزیینی را در کارخانه قالی سلطنتی طراحی کند. او بیش از ۴۲ طرح را کامل کرد که برای پوشاندن دیوارهای کاخهای تازه ساخته شده در مادرید استفاده شد و بلافاصله توجه سلطنتی را به خود جلب کرد.
در دهه ۱۷۸۰، او با ولیعهد اسپانیا دوست شد و دو تابستان را با او و خانوادهاش گذراند، پرترههایی نقاشی کرد و دایره حامیان سلطنتی خود را گسترش داد. در سال ۱۷۸۶ به عنوان نقاش دربار استخدام شد و در سال ۱۷۹۹ به عنوان نخستین نقاش دربار منصوب شد و به نقاشی برای شاه و خانوادهاش و همچنین اشراف اسپانیا پرداخت.
بین سالهای ۱۷۹۲ و ۱۷۹۳، گویا از بیماری مرموزی رنج برد که باعث شد ناشنوا شود و رفتارهای روانی او را تحت تاثیر قرار داد. برخی از دانشمندان پزشکی امروزی معتقدند که ناشنوایی او به دلیل سربی بود که در رنگهایش استفاده میکرد، در حالی که دیگران بر این باورند که ممکن است ناشی از نوعی انسفالیت ویروسی باشد. به هر حال، اثر آن بر گویا قابل چشمپوشی نیست. پس از بیماریاش، او منزوی و درونگرا شد و شروع به نقاشی مجموعهای از آثار نگرانکننده روی دیوارهای خانهاش در کوینتا دل سوردو کرد. مضامین اولیه او از جشنهای شاد و کاریکاتورها به تصاویری از جنگ و اجساد تغییر یافت که نشاندهنده تاریکتر شدن حال و هوای او بود. اینکه آیا این تغییر بیشتر به اعلان جنگ فرانسه به اسپانیا مربوط میشود یا مشکل پزشکی که منجر به اختلالات روانی شد، موضوعی است که هنوز مورد بحث است.
به همین ترتیب، میراث او از پرترههای ساده خانواده سلطنتی تا تصاویری شیطانی از شیاطین که جوانان خود را میخورند، گسترده است. میراث او همچنین الهامبخش چندین اپرا، یک مجموعه پیانو و تعدادی فیلم بلند بوده است.