ونسان ونگوگ

Vincent van Gogh

تولد:

۳۰ مارس ۱۸۵۳
زوندرت، هلند

مرگ:

۲۹ ژوئیه ۱۸۹۰
اوور-سور-اواز، فرانسه

ملیت:

هلندی

سال‌های فعالیت:

۱۸۸۰ تا ۱۸۹۰

جنبش هنری:

پست امپرسیونیسم

رشته هنری:

نقاشی

تاثیرگذار روی:

اگون شیله، ادوارد مونک، ماکس پششتاین، پیت موندریان، فرانسیس بیکن، میخائیل لاریونوف، لئون تاراسویچ، فرناندو گارسیا پونسه، ماکس اوپنهایمر، چارلز ای. برچفیلد، بوفورد دالانی، یان مانکس

دوستان و همکاران هنری:

پل گوگن، چارلز لاوال

خانواده و خویشاوندان:

آنتون ماوه

سال‌های اولیه زندگی ونگوگ ۱۸۵۳ تا ۱۸۸۰

فرازها و فرودها

از هزاران داستانی که ونسان ونگوگ در طول عمر پرشورش برای خواندن انتخاب کرد، یکی در ذهن او برجسته بود: «داستان یک مادر» از هانس کریستین اندرسن. هر زمان که او با کودکان بود، بارها و بارها داستان تاریک اندرسن را درباره مادری مهربان که تصمیم می‌گیرد بگذارد فرزندش بمیرد به جای اینکه او را در معرض خطر زندگی ناخوشایند قرار دهد، بازگو می‌کرد. ونسان این داستان را از بر می‌دانست و می‌توانست آن را به چندین زبان، از جمله انگلیسی با لهجه سنگین، بازگو کند. برای او، که زندگی‌اش پر از ناخوشی بود و همیشه به دنبال خود در ادبیات و هنر می‌گشت، داستان اندرسن درباره عشق مادری که به خطا می‌رود، قدرتی منحصر به فرد داشت و بازگویی‌های وسواسی‌اش هر دو یک اشتیاق خاص و یک جراحت منحصر به فرد را بیان می‌کرد.

مادر خود ونسان، آنا، هرگز پسر ارشدش (یعنی همان ونسان) را درک نکرد. رفتارهای عجیب او، حتی از سنین کودکی، دنیای عمیقاً سنتی مادرش را به چالش می‌کشید. ذهن پرجوش و جستجوگرش در برابر محدودیت‌های بینش و کنجکاوی او مقاومت می‌کرد. او به نظر مادرش پر از افکار عجیب و «چشم به ستاره‌ها دوخته» بود؛ و مادرش به نظر او تنگ‌نظر و بی‌عاطفه. با گذشت زمان، علاقه مادرش به او کمتر و کمتر می‌شد. ناآگاهی جای خود را به بی‌صبری داد، بی‌صبری به شرمساری و شرمساری به خشم تبدیل شد. تا زمانی که ونسان به بزرگسالی رسید و مادرش تقریباً به کلی امیدش را نسبت به او از دست داده بود. آنا جاه‌طلبی‌های مذهبی و هنری فرزندش را با عنوان «سرگردانی‌های بی‌آینده» رد کرد و زندگی پر اشتباهش را با مرگ یکی از اعضای خانواده مقایسه کرد. او ونسان را متهم کرد که عمداً به والدینش «درد و رنج» وارد می‌کند. او به طور سیستماتیک هر نقاشی و طراحی‌ای را که ونسان در خانه جا می‌گذاشت، مانند یک زباله، دور می‌انداخت (او قبلاً تقریباً تمام یادگاری‌های دوران کودکی او را دور انداخته بود) و با کارهایی که ونسان بعداً به او می‌داد نیز با بی‌توجهی رفتار می‌کرد.

پس از مرگ آنا، تنها تعداد کمی از نامه‌ها و آثار هنری‌ای که ونسان برایش فرستاده بود، در وسایل او پیدا شد. در سال‌های پایانی زندگی‌اش (او هفده سال بیشتر از ونسان عمر کرد)، او کمتر و کمتر به ونسان نامه می‌نوشت و وقتی که ونسان در پایان زندگی‌اش در بیمارستان بستری بود، مادرش هرگز به دیدارش نیامد، با وجود سفرهای مکرر برای دیدار با دیگر اعضای خانواده. حتی پس از مرگ ونسان، زمانی که شهرت دیرهنگام به سراغش آمد، مادرش هرگز از نظر خود که هنر او «مضحک» بود، پشیمان نشد یا آن را تغییر نداد.

ونسان هرگز دلیل طرد شدنش توسط مادرش را درک نکرد. گاهی او با خشم علیه این موضوع واکنش نشان می‌داد و او را «زنی سنگدل» با «عشقی تلخ‌شده» می‌خواند. گاهی نیز خود را مقصر می‌دانست و خود را «فردی نیمه‌غریب، نیمه‌خسته‌کننده… که تنها اندوه و زیان به همراه دارد» می‌خواند. اما او هرگز دست از تلاش برای کسب تأیید مادرش برنداشت. در پایان زندگی‌اش، او پرتره‌ای از مادرش (از روی یک عکس) نقاشی کرد و شعری همراه با آن قرار داد که شامل این سوال متین بود: «کنیزی که روحم جستجو می‌کند کیست؟ / در میان سرزنش‌های سرد و افتراهای نابودکننده؟»

آنا کورنلیا کاربنتوس در یک روز بدون ابر در ماه می ۱۸۵۱ با کشیش تئودوروس ونگوگ در لاهه ازدواج کرد، شهری که محل اقامت پادشاهی هلند است و به روایت یک گزارش، «دلپذیرترین مکان در جهان» بود. لاهه که از زمین‌های گلی بازپس گرفته شده از بستر دریا تشکیل شده بود، دارای مخلوطی کامل از شن و رس برای رشد گل‌ها بود و در ماه می به معنای واقعی کلمه یک بهشت بود: گل‌ها به شکلی بی‌نظیر و فراوان در کنار جاده‌ها و سواحل کانال‌ها، در پارک‌ها و باغ‌ها، روی بالکن‌ها و ایوان‌ها، در گلدان‌های پنجره‌ها و کنار درها، و حتی روی قایق‌های باربری که آرام از کنار می‌گذشتند، شکوفا بودند. رطوبت دائمی که از حوضچه‌ها و کانال‌های درخت‌پوش به وجود می‌آمد، «به نظر می‌رسید هر صبحگاهی سبزتر و شدیدتر از روز قبل می‌درخشید»، یک بازدیدکننده‌ی مسحور نوشته بود.

سال‌های زندگی در هلند ۱۸۸۰ تا ۱۸۸۶

سال‌های زندگی در فرانسه ۱۸۸۶ تا ۱۸۹۰

ون گوگ به طور کلی پس از رامبرانت به عنوان بزرگترین نقاش و یکی از برترین‌های مکتب پست‌امپرسیونیسم شناخته می‌شود. رنگ‌های چشمگیر، ضربات قلموی قوی و فرم‌های منحنی آثار او تأثیر عمیقی بر جریان اکسپرسیونیسم در هنر مدرن گذاشت. هنر ون گوگ پس از مرگش به شکل شگفت‌آوری محبوب شد، به‌ویژه در اواخر قرن بیستم که آثار او با قیمت‌های رکوردشکن در حراجی‌های سراسر جهان به فروش رسید و در نمایشگاه‌های بزرگ سیار به نمایش درآمد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *